مهرانمهران، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

نفس مامان و بابا...مهران

یکسالگی شازده مهران کوچولو :)))

تولد...تولد...تولدت مبارک...مبارک...مبارک...تولدت مبارک... HAPPY BIRTHDAY TO YOU, HAPPY BIRTHDAY TO YOU, HAPPY BIRTHDAY TO YOU پسر قشنگم روز تولدت هم رسید. خیلی خوش به حالت شد. من و بابا رضا روز قبل از تولدت برات یه کیک دریایی خوشگل سفارش دادیم، با عمو کامران و خاله نرگس هم هماهنگ کردیم که برای عکس یادگاری در روز تولدت مزاحمشون بشیم. صبح روز تولدت قبل از اینکه از خواب بیدار بشی با کاغذ رنگی و بادکنک خونه رو تزیین کردم عزیزدلم. وقتی بیدار شدی قیافه ت خیلی دیدنی بود. کلی متعجب شده بودی با اون چشمای پف کرده ت نازنینم. برات اهنگای تولد گذاشتم و کلی باهم دیگه رقصیدیم و کیف ک...
19 تير 1393

چهار فصل اول زندگی مهران

پسر قشنگم، امروز بعد از مدتها اومدم تا برات بنویسم. از روزهای خوشی که برامون رقم زدی ...از خوشی هامون و عشقی که با وجود تو در دلمون شعله گرفته که نمیذاره حتی یه لحظه از بودن با تو دست بکشم و وبلاگت رو به روز کنم عزیزدلم...از همه چی...سال پیش توی همیجین روزایی بود که تو دیگه طاقت نیاوردی تا تو دل مامان بمونی و تصمیم گرفتی که پا به این دنیای پر از زیبایی بذاری. از روزی که اومدی انگار زندگی من و بابا رضا از حالت سیاه و سفید و یکنواختی به حالت رنگی تغییر پیدا کرد. زندگی مون رنگ و بوی تازه ای گرفت عزیزدلم. نفهمیدم روزا کی اومدن و کی رفتن...تو کی بزرگ شدی پسرم؟ انقدر کوجولو بودی که وقتی شیر میخوردی از خستگی خوابت میبرد و باز بعد از یکی دو ساعت ...
9 تير 1393
1